سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلنوشته ها

خداوندا !

دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم؛

اما خوب یادم هست،

هرگاه که گم شدم دستم در دست تو نبود ...!



نوشته شده در یکشنبه 91/8/7ساعت 12:35 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

این موقع که میشود.
نور از لابه لای شیشه های مشجر
و از میان توری نازک زمان
همپای امواج اذان میشود
و می خزد
به راهروی منتظر خانه
گلدان هارا
می کشم جلوی رد غبار های نور
و می سپرم به دست نوازش باد
و چشمانم
لبخند میزند به تیغه ی یک جوانه ی کوچک
به اوج گرفتن غرورآمیز شاخه های کوچک بنجامین



نوشته شده در شنبه 91/8/6ساعت 12:59 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

الهی!
نفس آورده ام که قربانیش کنم،
اینبار آورده ام که زندانیش کنم،
جسم که لیاقتی نداشت زائرت شود!
روح را پری بده به حریمت سفر کند،،،
دوستان بزرگوار این بنده حقیر را حلال کنید و از دعای خیرتون محروم نکنید در این روز عزیز،،،{-35-}{-35-}


نوشته شده در پنج شنبه 91/8/4ساعت 1:24 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

امروز، به عرفاتی که در «من»، قد کشیده است، با تمام دلم قدم می‌گذارم!

فرصتی دست داده، تا خود، این مدّعی عنوان خلیفه اللّهی را، به پای میز محاکمه بکشانم.

باید لحظه‌های خطاکارم را، بی‌هیچ تعارفی، به قضاوت بنشینم!

گذشته اندوهگینم را عارفانه بنگرم و صادقانه به اعتراف برخیزم .

فردا دیر است!

امروز، باید خودم را بشناسم!

بدانم کیستم و کجای عالم ایستاده‌ام؟!

ای روح خسته و آشفته من! شتاب کن!

بلندتر قدم بردار!

دیار معرفت، نزدیک است و من، بوی خوش«عرفه» را می‌شنوم!

ادامه مطلب...

نوشته شده در پنج شنبه 91/8/4ساعت 9:55 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

تویی آن که بیگانگان را از دل های عاشقانت بیرون راندی تا غیر تو کسی را عاشق نباشند ...



نوشته شده در پنج شنبه 91/8/4ساعت 9:45 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

عاقبت این عشق، هلاکم کند
در گذر کوی تو، خاکم کند

نایب الزیاره شما خواهم بود عصر عرفه در بین الحرمین/حلال بفرمایین قصور بنده را به بزرگواری خود /یاحق
.
.
. عصری این پیام رو یه دوست عزیز برام فرستاد / عجیب هوایی شدم...

حسین جان عمریست که از تو دم میزنیم... روا مدار که از تو جدا بشویم... ایا ما را به سر خوان تو راهی هست... السلام علیک



نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 1:22 عصر توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

یک گوشه می رویم وفقط گریه می کنیم

حالا که کربلای تو روزی ما نشد


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پارسال چه سعادتمند بودم

امسال دستم از بارگاهتان گرچه دور افتاده اما از دامانتان هرگز جدا نمی شود

خوب یا بد ؛ من شیعه شما هستم و دلم را به مِهر شما مُهر کرده اند

امسال دعوتم نکردین خب خیلی گله دارم اما امیدوارم سال دیگه در جمع زائراتون از قلم نیفتم

میدونم لایق نیستم اما عاشق که هستم

من به معجزه اعتقاد دارم

می دونم اگه بیام کربلا می تونم با نور شما خودم رو پیدا کنم و خدا رو

من به معجزه اعتقاد دارم

امیدم رو هم از دست نمی دم و منتظرم شاید راهی پیدا بشه و امسالم خدمت برسم



نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 11:10 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

ما ز کعبه رو به سوی کربلا خواهیم کرد
کربلا را کعبه ی اهل ولا خواهیم کرد

از منای کعبه گر امروز رخ برتافتیم
وعده گاه کربلا را چون منا خواهیم کرد

گر وداع از زمزم و رکن و صفا بنموده ایم
کربلا را رکن ایمان از صفا خواهیم کرد

تا که بشناسد مخلوق جهان خالق را
خویش را آئینه ایزدنما خواهیم کرد

از پی درمان درد جهل ابنای بشر
نینوای خویش را دارالشفا خواهیم کرد

از پی آزادی نوع بشر تا روز حشر
پرچم آزادمردی را به پا خواهیم کرد

ظلم را معدوم می سازیم و پس مظلوم را
با شهامت از کف ظالم رها خواهیم کرد

کاخ استبداد را با خاک یکسان می کنیم
پس بنای عدل را از نو بنا خواهیم کرد

خویش را در آتش کرب و بلا می افکنیم
کربلا را وادی کرب و بلا خواهیم کرد

ما ز صدق دل ز خون دل وضو خواهیم ساخت
سجده بر درگا ذات کبریا خواهیم کرد

انقلاب مذهبی تا در جهان آید پدید
از ندای حق جهان را پر صدا خواهیم کرد

بر نوای قل هو الله احد در نای حق
در زمین نینوا چون نینوا خواهیم کرد

با فنای خویشتن اندر ره ابقای دین
دین خود را در ره یزدان ادا خواهیم کرد

(سر ویا) تا کعبه ی دل در جهان بنیان کنیم
ما ز کعبه رو به سوی کربلا خواهیم کرد

سروی

نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 9:41 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

رشته مهرت

به این زودیها پاره نمی‌شود؛

من بندبند وجودم را به تو بسته‌ام ...



آقا میدونم آرزوم خیلییییی زیاده خواهیه
ولی خب شما تا حالا به خیلیا خیلی چیزا بخشیدی. حتی بزرگتر از این...پس ....



نوشته شده در چهارشنبه 91/8/3ساعت 9:39 صبح توسط حمیده بالایی نظرات ( ) |

<      1   2   3      

 Design By : Pichak